- معانقه کردن
- در آغوش کشثیدن در آغوش گرفتن
معنی معانقه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عشقبازی کردن
دریغ کردن خود داری کردن از دادن چیزی یا انجام دادن کاری برای کسی خودداری کردن: وعمیدالملک را وکیل کرد تا خواهر خلیفه از برای او خطبه کند. خلیفه در آن قضیه مضایقه میکرد. عمیدالملک نواب خلیفه را در بند آورد ومعایش خواص موقوف گردانید تا خلیفه مضطر و منزعج شد
اتفاق کردن متحد شدن، مقابل کردن چیزی است بمثل آن
بیمار دیدن بیماری جستن، به چشم دیدن
چیزی را با چیزی عوض کردن
بیشازنیدن درمان کردن شکردن علاج کردن درمان کردن مداوا کردن: او را باندرون دامغان بردند که معالجه کنند
Deal, Transact
negociar, transacionar
behandeln, abwickeln
handlować, dokonywać transakcji
иметь дело , совершать сделку
мати справу , укладати угоду
handelen, transacteren
tratar, transaccionar
traiter, transiger
trattare, transare
सौदा करना , लेन-देन करना
লেনদেন করা , লেনদেন করা
bertransaksi
anlaşmak, işlem yapmak
处理 , 交易
לעסוק , לבצע עסקה
kushughulikia, kufanya biashara
เจรจา , ทำธุรกรรม
تعامل , تعامل
معاہدہ کرنا , لین دین کرنا
عاجز کردن، از کار انداختن
دقت کردن در امری
کیفر دادن سزای عمل بد کسی را دادن مجازات کردن
میان خود و شیئی فاصله ایجاد کردن فاصله گرفتن،} و پیادگان گیل و دیلم مردی پنجاه خیاره ترپل نگاه دارند و نیک بکوشند و چندان بمانند که دانند که از لشکرگاه برفتند و میانه کردند که مضائق هول است بر آن جانب و ایشان را در نتوان یافت